اشمیت و سرمت[۳۶](۱۹۸۳) چهار مؤلفه جنسی، احساسی، دوستانه، خانوادگی، اسکایس و گینتر و گرشتاین[۳۷](۱۹۸۴) چهار مؤلفه بعد عاطفی، یعنی بی قراری، اندوهگینی، دوری گزینی، و انزواطلبی، روکج و براک[۳۸](۱۹۹۷) پنج بعد نابسندگی های شخصی شامل نارسایی های تحولی، روابط صمیمانه ناخرسند، تغییر مکان و جدایی های معنادار، و ناچیز شمردن در اجتماع، دی یانگ گیرولد[۳۹](۱۹۸۷) سه وجه احساس تنهایی، شامل شدت (مانند ماهیت و گستره ی انزوای اجتماعی)، نمای زمانی (مانند نوسان های احساس تنهایی) و ویژگی های هیجانی (مانند فقدان احساس مثبت) را مطرح ساخته اند. افزون بر این دی توماسو و همکاران[۴۰] (۱۹۹۹ ) در یک بررسی گسترده با بهره گرفتن از هفت آزمون (با ۲۱ زیر مقیاس)، چهار عامل همبسته هیجانی، تنهایی اجتماعی، تنهایی خانوادگی و عاطفی منفی را به دست آورند.
بدون تردید ناهماهنگی و اختلاف در تعیین عوامل ، ابعاد و مؤلفه های احساس تنهایی علاوه بر اینکه متاثر از مبانی نظری و زیر بنایی متفاوت این سازه است، زیر تاثیر ساختار های فرهنگی و اجتماعی افراد و گروههای مورد مطالعه نیز قرار دارد. بررسی های پژوهش گران مستقیما در جنبههای بین فرهنگی احساس تنهایی و نیز سه نکته با ارزش تأکید دارند. نخست اینکه اندازه گیری احساس تنهایی بر اساس فرهنگ محدود می وشد؛ دوم اینکه شیوع احساس تنهایی در کشور های مختلف متفاوت است و سرانجام اینکه نیرومندی حداقل یکی از پیش بین های احساس تنهایی ، یعنی پایگاه ارتباطی ، در کشور های مختلف یکسان نیست. پولمن[۴۱]، (۲۰۰۳) معتقد است که عوامل فرهنگی در شکل گیری احساس تنهایی به شکل یکسان نیستند. در فرهنگ های فرد گرا مانند امریکا، آمادگی های ارتباطی افراد برای برقراری دوستی ها، نقش کلیدی دارند، در حالی که در فرهنگ های جمعی روابط خانوادگی نقش بزرگتری را برعهده دارند. یافته ها نشان میدهد میزان احساس تنهایی در فرهنگ های جمع گرا، جایی که افراد مسئولیت بیشتری به خاطر شکست های بین فردی میپذیرند، بالا است( اندرسون[۴۲]، ۱۹۹۹).
پژوهشگران در بین عوامل مهم و مؤثر فرهنگی نقش خانواده را برجسته میکنند(خویی نژاد، رجایی و محب راد، ۱۳۸۶؛ لعلی فاز و عسگری، ۱۳۸۷). بنابرین تفاوت های اجتماعی ، تعامل های بین فرهنگی و شبکه حمایتی در دسترس برای افراد در فرهنگ ها و کشورهای متفاوت ، تعیین کننده های آدابی هستند که افراد در آن احساس تنهایی را تجربه میکنند. اگر این فرض پذیرفته شود که تنهایی گویای روابط افراد با اجتماع است می توان قبول کرد که تنوع بین فرهنگی و تفاوت در برقراری روابط اجتماعی مردم به تفاوت در ادراک، تجربه و مقابله با احساس تنهایی منجر می شود(رحیم زاده، ۱۳۸۹).
با آنکه احساس تنهایی از دهه ۱۹۵۰ مورد توجه محققان به عنوان سازه ای تجربی قرار گرفت؛ اما پژوهش های آن از دهه ۱۹۷۰ و با انتشار کتاب اثر گذار ویس (۱۹۷۳) با عنوان ”احساس تنهایی: تجربه انزوای عاطفی و اجتماعی“ آغاز شد.
دیدگاه های نظری متفاوتی پیرامون بررسی شکل گیری و تحول احساس تنهایی مطرح شده است. برخی از متخصصان نظیر سالیوان و بالبی به روابط میان والد-کودک توجه نشان داده و عدم برقراری مناسب ارتباطات توام با ایمنی و رضایت در کودک را عامل تجربه احساس تنهایی دانسته اند.
دیدگاه تکاملی بر این مسئله تأکید میکند که نیاکان ما در ابتدای تاریخ برای حفظ خود از آسیبهای محیطی و در حقیقت احساس تنهایی که برای ایشان به وجود می آورد سعی میکردند که به صورت دسته جمعی و در ارتباط با هم زندگی کنند مانند نوزاد انسان که برای ادامه حیات نیازمند ارتباطاتی از این دست است. با پیچیده تر شدن جوامع، خود ارتباط به دلیل تغییرات نیازهای انسان مورد توجه قرار گرفت. کودک انسان با افزایش سن نیاز به برقراری ارتباطات ایمنی بخش با افراد دیگر است که زمینههای آن در کودکی شکل گرفته است(متیس و آدامز[۴۳]، ۲۰۰۴).
نوجوانی به دلیل ویژگیهای خاص و منحصر به فردی که به همراه می آورد احساس تنهایی خاص خود را نیز ایجاد میکند. نوجوانان بر خلاف کودکان که نمی توانند با داشتن درک درست از احساس تنهایی درباره آن صحبت کنند، میتوانند احساسات خود را بیان کنند. از نظر برخی از متخصصان احساس تنهایی در این مرحله امری بهنجار است. نوجوانان در این مرحله با ویژگیهای خاص شناختی خود نظیر فرضیه پردازی و خودمحوری که دارند و با فکر اینکه روزی از پدر و مادر خود جدا میشوند نوعی غم را تجربه میکنند که نشانگر احساس تنهایی آن ها است(همان منبع).
۲-۲- تعهد هویت[۴۴]
تعهد در لغت به معنای عهده دار شدن، کاری بعهده گرفتن، عهد و پیمان، تعهد از مصدر ۱-بگردن گرفتن، کاری را بعهده گرفتن . ۲ – تیمار داشتن، نگاه داشتن.۳ – عهد بستن، پیمان بستن . ۴ – و در اسم یعنی تیمار داشت، غمخواری است(معین، ۱۳۷۴).
تعهد یک چارچوب ارجاعی از ارزش ها و باورهاست که ممکن است خودساخته یا تجویز شده از جانب دیگران باشد. تعهد بر مبنای فرایند تصمیم گیری شامل اتخاذ نظر، انتخاب و رد کردن قرار دارد. تعهد یعنی تثبیت و اتخاذ تصمیم های نسبتا با دوام و سرمایه گذاری شخصی روی آن ها”(اریکسون، ۱۹۶۸).
شکل گیری و ماندگاری تعهد هویت مبتنی بر فرایند های متفاوتی است. برای مثال اریکسون(۱۹۸۷ به نقل از برزونسکی، ۲۰۰۴)بین مؤلفه های عاطفی و شناختی تعهدات شخصی تمایز قائل است. تعهدات شناختی مبتنی بر اطلاعات هستند و گستره ای از دیدگاه ها و اعتقادات محکم را که در شبکه منسجمی از اعقاید و شواهد منطقی بسط داده شده، منعکس میکنند. در مقابل تعهدات عاطفی یک حس غیر عقلانی ولی غیر متزلزل از اطمینان را منعکس میسازند. تعهدات هنجاری نسبت به تعهدات اطلاعاتی، بیشتر مبتنی بر بنیان های عاطفی هستند.
در نظریه اریکسون(۱۹۶۸) نقش محوری شکل گیری هویت در تعهد هویت را در اواخر نوجوانی مهم میداند. به باور اریکسون به دلیلی تغییرات اجتماعی و ساختاری در جوامع معاصر غربی، نوجوانان دچار بحران هویت شده و فرد در تلاش برای شکل گیری هویت خود برای رسیدن به بزرگسالی و دستیابی به تعهد هویت تلاش می کند(آرنت[۴۵]، ۲۰۰۴).
به گفته اریکسون (۱۹۶۸)، فرایند شکل گیری هویت در رسیدن به تعهد نسبت به هویت دارای اثرات مفید در تنظیم هویت افراد است. از نظر اریکسون هویتی که به خوبی توسعه یافته و یکپارچه شده باشد میتواند فراهم کننده احساس های ذهنی وحدت درونی و تداوم در طول زمان، احساس خوب بودن و اعتماد به نفس باشد. (ویلر و آدامز وکیتینگز[۴۶]، ۲۰۰۱). در واقع شواهد حاکی از آن است که یک ارتباط مثبت بین تعهد هویت و بهزیستی روان شناختی وجود دارد. بر این اساس، توسعه هویت در راستای تعهد نسبت به هویت به طور کلی به عنوان یک مسئله هسته ای و درمانی در مشاوره برای افرادی که به نوجوانی و بزرگسالی نزدیک میشوند در نظر گرفته شده است(شولتز و بلستین [۴۷]، ۱۹۹۴) مشاهده شده است. چندین مطالعه تجربی نشان میدهند که فرایندهای انگیزشی فراهم کننده شرایطی جهت ایجاد تعهدات هویت هستند. بنابرین، فرایند های انگیزشی راهکارهای ارتباطی را فراهم میکند که از طریق آن تعهدات نتایج مفید را برای فرد فراهم میکند. (همان منبع)
[جمعه 1401-09-25] [ 07:31:00 ب.ظ ]
|