پایان نامه -تحقیق-مقاله | تمایزیافتگی درمانگر: – 7 |
۵)آرامش وعینینت:به معنای فرایند کنترل عینی بودن خود در پاسخ به خانواده,درمانگر قادر است افکار واحساسات خود را بدون حالت دفاعی ویا نادیده گرفتن نظریات دیگران در میان بگذارد (کارلسون و اسپری.الولویس جی ترجمه نوابی نژاد, ۱۳۸۷).
۶)رابطه فرد با فرد:در این تکنیک دو عضو خانواده نسبت به یکدیگر یا شخصا با یکدیگر ارتباط بر قرار میکنند.آن ها راجع به دیگران(مثلث سازی)وراجع به مسایل غیر شخصی حرف نمی زنند.برای نمونه پدر ممکن است به پسرش بگوید”اعمال تو مرا یاد خودم می اندازد” وپسرش در پاسخ ممکن است بگوید”من واقعا چیز زیادی راجع به شما وقتی که یک پسر بچه بودی نمی دانماطفا راجع به این که وقتی سن من بودی ,چه کار می کردی وچه احساسی داشتی برایم بگو (گلادینگ، ساموئل۲۰۰۰ترجمه بهاری, ۱۳۹۰).
۷)تعلیم دادن:چاره بوئنی برای نقشی استکه به لحاظ هیجانی بیشتر درگیر است و در بیشتر شکل های درمان مشترک است.درمانگران بوئنی با نشستن در جایگاه یک تعلیم دهنده,امیدوارند که از پیشی گرفتن از بیماران یا گرفتار در مثلث های خانوادگی اجتناب کنند.تعلیم دهی به این معنب نیست که به افراد بگویند چه کار کنند بلکه به معنای پرسیدن سوالات مربوط به فرایند است که برای کمک به مراجعان تدوین شده اند تا فرایند های هیجانی خانوادگی ونقش خود را در آن ها بفهمند (نیکولز،مایکل و نیکولز، شوارتز، ریچارد.۲۰۰۶دهقانی, ۱۳۹۳). موضع من:اتخاذ یک موضع شخصی ,گفتن اینکه چه احساسی دارید,به جای اینکه دیگران چه کار می کنندیکی از مستقیم ترین راه های شکستن چرخه های واکنش دهی هیجانی است.یعنی تفاوت میان گفتن”تو تنبل هستی” و”کاش بیش تر کمک می کردی”.در مانگران بوئنی نه تنها مراجعان را به اتخاذ موضع من تشویق میکنند.بلکه خودشان نیز آن کار را انجام میدهند (نیکولز،مایکل و نیکولز، شوارتز، ریچارد.۲۰۰۶دهقانی, ۱۳۹۳). درمان خانواده چند وجهی:بوئن در نسخه خانواده چند وجهی خود با زوج ها کار می کرد.به نوبت به هریک توجه می کردوبعد به نفر بعدی تا تعامل را به حداقل برساندوایده آن است که یک زوج با مشادهده دیگران بیشتر راجع به مشکلات هیجانی بیاموزد,کسانی که کمتر با آن ها تماس داشته اند وچشم احساسات را بر آن ها تیره نکرده است.
۱۰)پرسشگری:از نظر بوئن برای رسیدن به حقیقت پرسش ضروری است.در این فرایند اعضای خانواده از دیدگاه دیگران مطلع وبه موقعیت های زیادی نائل خواهند شد (حسینی بیرجندی, ۱۳۸۱). این روش باعث می شود که به فر آیندهای هوشی وتفکر تمرکز شود.تفکر اعضای خانواده بیرون ریخته می شود تا اعضای خانواده بتواننداز دیدگاه های یکدیگر مطلع شوند (کارلسون و اسپری.الولویس جی ترجمه نوابی نژاد, ۱۳۸۷).
داستانهای جابه جایی:این فن از آن گویرین است.یعنی نشان دادن فیلم ها ونوارهای ویدئویی وگفتن داستانها برای آموزش اعضای خانواده درباره نظامهای ی که به واسطه به حداقل رساندن دفاعی بودن خود دارای کارکرد هستند.
تمایزیافتگی درمانگر:
اصرار بوئن در مورد اینکه درمانگر وارد سیستم عاطفی خانواده نشود با رویکرد «غرقه ی کامل» خانواده درمانگرهایی نظیر آکرمن، ستیر، کمپبل یا ویته کر اختلاف چشمگیری دارد. بوئن معتقد است به عنوان یک پیش نیاز برای کار مؤثر با خانواده ها، درمانگران باید نسبت به اینکه خودشان چگونه تحت تاثیر خانواده ی اصلی شان بوده اند، آگاه باشند. در واقع، بوئن به طور فزاینده ای بر تمایزیافتگی خود درمانگر به عنوان عامل اصلی کارش تأکید می ورزد و معتقد است هر چه درمانگر بر روی تمایزیافتگی از خانواده ی اصلی خویش بیشتر کار کرده باشد، بهتر میتواند موضع بی طرف، غیرقابل نفوذ و عینی خود را در طول کار درمان حفظ کند. اگر یک درمانگر بیشتر از حد با یک عضو خانواده در مواجهه درمانی همانند سازی کند، احتمال دارد که موضوعات حل نشده ی دوران کودکی خودش دوباره زنده شود. بدون خود آگهی، ادراک های فرد، متاثر از تاریخچه ی شخصی او به غلط تعبیر میشوند. در آن صورت درمانگر ممکن است نتواند در کارش با دید عینی برخورد کند و یا برای درک مراجعان ویژه ای آمادگی داشته باشد. این قضیه اجتناب ناپذیر است که مسئله ای که تمایز یافتگی از خانواده ی اصلی را برای درمانگر تا این اندازه مهم میسازد این است که الگوهای رفتاری بین اشخاصی که درمانگر در خانواده ی اصلی خود آموخته است، در رابطه با مراجعان، تکرار خواهد شد(کوری[۸۶]، ۱۹۹۶).
بوئن ۵کارکرداساسی درمانگررادر،فرآینددرمان خانواده به شرح زیربیان میکند:
۱)رابطه بین زن وشوهرراتعریف وروشن سازید(یعنی شجره نامه را ترسیم کنید وبه کاربندید).
۲)خودراازمثلث خانواده دورنگه دارید.
۳)کارکردنظامهای عاطفی خانواده را آموزش دهید،در حالی که از نظریات این الگواستفاده می کنید.
۴)تمایز وتقارنرابه وسیله کنترل خوددرطول درمان،نشان دهید.
۵)مسئله جدایی وقطع رابطه راحل کنید (کارلسون و اسپری.الولویس جی ترجمه نوابی نژاد, ۱۳۸۷).
واقعیت درمانی:
نظریه واقعیت درمانى[۸۷] توسط ویلیام گلسر در طول زمانى که ریاست بخش روانپزشکى دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس را عهدهدار بود، گسترش یافت گلاسر با این باور کارش را شروع کرد که درمان های رایج سلامت روان مؤثر نبوده اند و از این بابت اقدام به ایجاد واقعیت درمانی کرد. زمانی که بیشتر در کارش پیشرفت کرد برای اینکه موافقت دیگر متخصصان را به دست آورد می بایست به تشریح چگونگی کار واقعیت درمانی می پرداخت (هووات[۸۸]،۱۹۹۷). اساس واقعیت درمانی این است که ما در قبال آنچه که تصمیم می گیریم انجام دهیم مسئولیم. فرض بنیادی این است که تنها چیزی که میتوانیم کنترل کنیم زندگی جاری خودمان است (کوری جرالد(۲۰۱۲). ترجمه:سید محمدی, ۱۳۹۲). تجارب و فعالیت های گلاسر در مدرسه ی دخترانه ی ونتورا بود که باعث شد تا گلاسر واقعیت درمانی را شکل دهد(کرسینی[۸۹]،۱۹۷۳؛گلاسر،۱۹۶۵و۱۹۷۵) (شفیعآبادی, ۱۳۸۶). واقعیت درمانی گلاسر ,دوست داشتن آن چیزی است که مردم انجام میدهند، نه آن چیزی که احساس میکنند. دوست داشتن یک علاقه و درگیری سخت و بی امان است . این دیدگاه به نکات زیر در مشاوره اهمیت میدهد:اینکه شما چه می کنید:یعنی درگیری عاطفی با شما و یا آگاهی شما از دنیای واقعی. شما در دنیای واقعی زندگی می کنید. اعمال شما پیامدهایی دارد.پیامدهای انتخاب و اعمال خود را بپذیرید(السون[۹۰]،۱۹۷۹ ) (شیلینگ، لوئیس، مترجم آرین, ۱۳۹۱) واقعیت درمانی نوعی روان درمانی است که درآن سعی می شود با توجه به مفاهیم واقعیت, مسئولیت و امور درست ونادرست در زندگی فرد به رفع مشکلات او کمک شود. نظرات افراد مؤثر در نظریه ی واقعیت درمانی دانشمندانی چون آبراهام مازلو [۹۱]دکتر هارینگتون و دکتر پل دوبوآ [۹۲]بود.دکتر پل دوبوآ مهمترین فردی بود که افکارش مقدمه ای بر پیدایش واقعیت درمانی شد (شفیعآبادی, ۱۳۸۶).
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 08:07:00 ب.ظ ]
|