پایان نامه آماده کارشناسی ارشد | ۱۳-۲ مفهوم پردازی نظری از این پنج عامل بزرگ – 9 |
بار دیگر، مطالعات انجام یافته توسط گلدبرگ[۱۲۵] (۱۹۹۰) بافته های مربوط به این مدل پنج عاملی را تکرار نمود و ثبات و تعمیم پذیری آن ها با بهره گرفتن از مجموعه داده های مختلف و روش های متنوع با موفقیت مورد تأیید قرار گرفت. مطالعات بعدی توسط گلدبرگ (۱۹۹۶) و ساسییر[۱۲۶] (۱۹۹۷) نشان دادند که این پنج عامل بزرگ تنها عواملی اند که به طور مداوم و با ثبات در مطالعات مختلفی تکرار شده اند.
به دلیل وجود این یافته های تکرار پذیر و با ثبات، به تدریج محققان بیشتری به مدافعان این مدل به عنوان بازنمایی مناسبی از ابعاد پایه ی شخصیت تبدیل شدند. مک کری وکوستا (۱۹۹۷) اظهار داشته اند که امروزه اغلب روانشناسان بر سر این موضوع که ویژگی های شخصیتی به بهترین وجه میتوانند بر اساس این پنج عامل یعنی ابعاد شخصیت اساسی بحث شده در بالا تبیین شوند، توافق نظر دارند.
۱۳-۲ مفهوم پردازی نظری از این پنج عامل بزرگ
تلاش های تحقیقاتی در طول قرن گذشته به مفهوم پردازی های مختلفی در باب این پنج عامل عمده ی شخصیت منجر شده است. برای درک بهتر برخی از اختلاف نظرهای موجود در خصوص مدل پنج عاملی به عنوان یک مدل شخصیتی، ضرورت دارد که به بررسی تعاریف و مفاهیم متعدد هر یک از این پنج عامل شخصیتی بپردازیم.
۱-۱۳-۲ نوروتیسم
تعریف عامل نوروتیسم با کمترین میزان اختلاف روبرو بوده و اغلب محققین روی تعریف واحدی برای این عامل توافق نظر دارند. و نوروتیسم عموما به عنوان عاملی که نشان دهنده ی تمایل افراد به تجربه ی ناراحتی و رنج روانی[۱۲۷] میباشد، تعریف شده است و با سبکهای شناختی[۱۲۸] و رفتاری مرتبط با این تمایل و آمادگی در تعامل است. افرادی که نمره ی بالایی در این عامل کسب میکنند مستعد تجربه ی عواطف منفی مزمن هستند (واتسون و کلارک، ۱۹۸۴). بر اساس مطالعات آیزنگ وآیزنگ (۱۹۷۵)، افراد با نوروتیسم بالا به شدت مضطرب، نگران و بیش از حد حساس اند و به همه ی انواع محرک با شدت بیشتری واکنش نشان میدهند. افرادی که نمرات پایینی در این عامل دارند معمولاً آرام ، متعادل و خونسرد هستند و از ثبات عاطفی برخوردارند (مک کری وجان، ۱۹۹۲). از اصطلاحاًت مختلفی برای شناسایی این عامل استفاده شده است که ثبات هیجانی (گلدبرگ، ۱۹۹۰)، هیجان پذیری منفی (واتسون و کلارک، ۱۹۸۴)، و نوروتیسم (مک کری و کوستا، ۱۹۹۲) از جمله ی آن ها هستند.
صرف نظر از اصطلاحاًت متعدد به کار گرفته شده، در حالت کلی نوروتیسم به عنوان تمایل به داشتن دیدگاه منفی از خود، تجربه ی عواطف منفی بیشتر (به ویژه تحت شرایط استرس زا)، ونشان دادن حساسیت بیشتری نسبت به شکستها و سرخوردگی های جزئی زندگی روزمره، تعریف شده است. اصطلاح نوروتیسم در چارچوب مدل پنج عاملی (FFM) به کار گرفته می شود واین عامل در این مدل به شش زیر صفت یا رویه به نامهای مقابل تقسیم شده است: اضطراب، خصومت خصمانه، افسردگی، کمرویی، تکانشوری و آسیب پذیری.
۲-۱۳-۲ برونگرایی
توافق کمتری بر روی عامل برونگرایی وجود داشت، چرا که فرض می شد که عاملهای برونگرایی و توافق با همدیگر چرخه ی پیچیده ی روابط بین فردی را شکل میدهند (مک کری و جان، ۱۹۹۲). گلدبرگ (۱۹۹۰) و ویگینزبیان نمودند که این عامل معادل تسلط میباشد (ذکر شده در مک کری و جان، ۱۹۹۲). اما، مک کری و کوستا (a1989) مطرح کردند که یرونگرایی جایی حد واسط سلطه و گرمی قرار دارد. در ادبیات واژگانی افراد با میزان پایین برونگرایی به عنوان افرادی آرام، خجالتی، ساکت، گوشه گیر و منزوی در نظر گرفته میشوند، در حالی که مطالعات همبستگی علاوه بر این صفات، دو صفت عمده ی کنترل بیش از حد تکانه ها سطحی بودن احساسات را نیز برای این افراد مطرح نمود (مک کری و جان، ۱۹۹۲). به همین دلیل، بار دیگر اصطلاحاًت مختلفی برای توصیف این عامل مطرح شد، از جمله هیجان پذیری مثبت (واتسون و کلارک، ۱۹۹۷)، ثبات هیجانی (گلدبرگ، ۱۹۹۰) و برونگرایی (مک کری و کوستا،a 1992).
واتسون و کلارک (۱۹۹۷)، مدلی یکپارچه از برونگرایی متشکل از۶ مؤلفه ی اصلی را ارائه دادند که شامل چهار مؤلفهی مرکزی (وابستگی، عواطف مثبت، انرژی، و غلبه[۱۲۹]) و دو مؤلفهی محیطی ریسک پذیری و جاه طلبی بود. آن ها عواطف مثبت را که معادل تمایل تجربه شادی و احساس لذت، سرزنده بودن و خوش بین بودن در مورد آینده میباشد، به عنوان هسته اصلی برونگرایی در نظر گرفتند.
مک کری و کوستا نیز دیدگاهی مشابه واتسون و کلارک داشتند، با این تفاوت که این ها مؤلفه ی وابستگی در نظریه واتسون و کلارک را به ۲ مؤلفه ی گرمی و جمع گرایی تقسیم نمودند و مؤلفه ی جاه طلبی را نیز به زیر عاملهای با وجدان بودن انتقال دادند (مک کری و جان، ۱۹۹۲). کوستا و مک کری برونگرایی را تحت عنوان ” میزان و شدت تعاملات بین فردی، نیاز برای تحریک و ظرفیت برای شادی ” توصیف نمودند. افراد با [۱۳۰] E بالا افرادی اند اجتماعی، جرأتمند، فعال، پرحرف، خوش بین و خوش بینانه است، در حالی که افراد با E پایین، افرادی میباشند که تمایل به تنهایی دارند و افرادی آرام، گوشه گیر، مستقل اند وفعالیت های انفرادی را ترجیح میدهند (کوستا ومک کری،a 1992).
امروزه اصطلاح برونگرایی در چارچوب مدل پنج عاملی به کار می رود و نشانگر ” تفروتهای فردی در سطوح اجتماعی بودن، انرژی شخصی، و چشم انداز در زندگی” میباشد (تیلور،۲۰۰۴). در این مدل برونگرایی از شش زیر مؤلفه به نامهای گرمی، جمع گرایی، جرات ورزی، فعالیت، هیجان خواهی، عواطف مثبت و مطلوب تشکیل شده است.
۳-۱۳-۲ باز بودن (گشودگی) به تجارب
یر خلاف سایر عامل ها، عامل گشودگی اختلاف نظرهای زیادی را ایجاد کردهاست. اساس این اختلافات به تفاوتهای موجود در مطالعات لغوی و مطالعات پرسشنامه ای برمی گردد. مطالعات مبتنی بر زبان به طور معمول این عامل را تحت عنوان اجزایی مانند هوش، تخیل، قدرت درک تعریف کردهاند. در مقابل، مطالعات با بهره گرفتن از پرسشنامهها نشان داده اند که این عامل عامل گسترده تری است که شامل خلاقیت، علایق فکری، احساسات متمایز، حساسیت زیبایی شناختی، نیاز به تنوع طلبی و ارزش های غیر متعارف میباشد (مک کری و جان، ۱۹۹۲).
افراد با نمرات بالا در عامل O افردی اند غیرسنتی، خلاق، و از نظرعقلانی کنجکاو، فعالانه به دنبال تجارب جدید هستند وز از آن استقبال میکنند، در حالی که کسانی که نمرات پایینی در این عامل دارند متمایل به حفظ اداب و رسوم مرسوم در رفتار خودشانند و در چشم انداز خود محافظه کارند و علایق محدودتری از خود بروز میدهند (کوستا ومک کری، a1992). مک کری و کوستا (۱۹۹۷)، عامل گشودگی را اساسا به عنوان “توجه به تجارب درونی[۱۳۱]، پدیده ای ذهنی مربوط به دامنه آگاهی و عمق و شدت هوشیاری” تعریف کردهاند.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 08:00:00 ب.ظ ]
|