مقالات و پایان نامه ها – خودگردانی(Self Management) یا مدیریت عواطف( Managing Emotions ): – 4 |
گرچه در تعاریف هوش که توسط روانشناسان مختلف ارائه شده است توافق آشکار به چشم نمیخورد اما گونه ای از هماهنگی را میتوان در تعاریف استنتاج کرد. در همه این تعاریف به نوعی استعداد اشاره شده است که در حل مسائل، مفید واقع می شود (پاشا شریفی، ۱۳۸۱) همان طور که ملاحظه کردید هوش دارای تعاریف متفاوتی است اما به طور کلی هوش را مجموعه ای از تواناییهای شناختی نیز تعریف کرده اند که امکان کسب دانش و یادگیری و چگونگی حل مشکلات را فراهم میسازد. (آقایار و شریفی، ۱۳۸۵)
چهار مهارت هوش هیجانی (عاطفی) یا هوش اجتماعی:
– خود (Self)
-دیگران (Others)
– آگاهی (Awareness)
-اقدام (Action)
که با ترکیب اینها، مؤلفه های بنیادی هوش هیجانی (عاطفی) به دست می آید.
مؤلفه های بنیادی هوش هیجانی(عاطفی):
-
- خودآگاهی(شامل: خود ارزیابی، اعتماد به نفس)
-
- خودگردانی(شامل:خویشتنداری وقابل اعتماد بودن، وجدان سازگاری، انگیزه پیشرفت و ابتکار)
-
- آگاهی اجتماعی(شامل: همدلی، آگاهی سازمانی و انگیزه خدمت)
- مهارت های اجتماعی(شامل: توان تأثیرگذاری، رهبری، مدیریت تعارض ایجاد رابطه و کار گرو)
خودآگاهی ( Self Awareness) :
یک نوع توانایی فردی است برای درک احساسات و حالات خلقی. خودآگاهی به شخص کمک می کند تا همیشه بر افکار و احساسات خود نظر داشته و بنابرین در جهت درک آنها به فرد کمک می کند.
خودگردانی(Self Management) یا مدیریت عواطف( Managing Emotions ):
مهارتی است که به افراد کمک می کند تا احساسات خود را به صورت مناسب و جامعه پسندانه نشان دهند. به زبان دیگر به فرد در کنترل عصبانیت، ناراحتی و ترس کمک میکند.
آگاهی اجتماعی (Social Awarenes ) : عبارت است از توانایی درک احساسات دیگران و استفاده از احساسات خود در جهت دستیابی به اهداف.
مهارت های اجتماعی (Social Skills ):
عبارت است از ارتباط با دیکران در موقعیتهای مختلف اجتماعی و در اصل به معنای توانایی ادامه رابطه با توجه به احساسات افراد یا همان ظرفیت اجتماعی است.
تحقیقات نشان داده است که EQ یا هوش هیجانی عامل مهمی در ایجاد تغییرات اساسی در زندگی است. اگرچه کودکان با سرشت و فطرت گوناگون به دنیا میآیند و چگونگی برخورد آنها با مسایلی چون برخوردهای اجتماعی، اشتیاق خجالت و غیره متفاوت است، اما هوش هیجانی (عاطفی) به والدین و مربیان کمک میکند تا بر روی قابلیتها و یا عدم وجود آنها کارکرده و بنابرین کودکان را برای رویارویی با جامعه بیرونی آماده کنند. برای مثال والدین به جای جلوگیری از برخورد بچه های خجالتی با دنیای بیرون، باید آنها را با چالشهای جدیدی مثل دیدار با دوستان جدید و قرارگرفتن در فضاهای تازه روبرو نمایند. گرچه این تشویق نباید به هیچ عنوان بچه ها را دلزده یا ترسوتر نماید بلکه باید به آنها تجربه های جدید بیاموزد.
مثال دیگری که میتوان در این مورد مطرح کرد این است که برای مثال تحقیقات نشان داده که بچه های کلاس دومی که عصبی بوده و همیشه با مشکل مواجه هستند، شش تا هشت بار بیشتر از بچه های دیگر در معرض ابتلا به خشونت در نوجوانی و ارتکاب جنایت میباشند.
دخترانی که در سنین راهنمایی از احساسات سردرگم، خستگی و عصبانیت توأم با گرسنگی رنج میبرند، احتمال میرود که در سنین نوجوانی دچار اختلالات گوارشی شوند. این بچهها از احساسات خود و این که اصولاً این احساسات چه هستند، بیخبرند. اما اگر در شرایطی قرار بگیرند که بتوانند از هوش عاطفی یا هیجانی خود بهرهمند شوند، مسلماًً به هیچ یک از این موارد دچار نخواهند شد. (دنیل گلمن، ترجمه نسرین پارسا، ۱۳۸۶)
اندازه گیری هوش
آزمونهای بینه: وزارت آموزش و پرورش فرانسه در سال ۱۹۰۴ از آلفرد بینه[۲۳] روانشناس خواست روشی بیابد تا معلوم کند کلاسهای معمول درسی، به درد کدام دانش آموزان نمیخورند. مقامات مدارس آن زمان فرانسه میخواستند با جا دادن این دانش آموزان در مدارس ویژه، از ازدحام مدارس عادی کم کنند. بینه و دانشجویش تئوفیل سیمون[۲۴] برای اجابت این درخواست، یک آزمون هوش ساختند. این آزمون ۳۰ ماده داشت؛ از توانایی لمس کردن گوش و بینی تا توانایی ترسیم طرحها بر مبنای حافظه و تعریف کردن مفاهیم انتزاعی.
چنین بود که بینه مفهوم سن عقلی را ابداع کرد که میزان رشد ذهنی فرد نسبت به دیگران را نشان میداد. سن عقلی یک کودک تیز هوش، خیلی بالاتر از سن تقویمی او است؛ سن عقلی یک کودک خنگ هم خیلی پایینتر از سن تقویمی او است.
اصطلاح هوشبهر را ویلیام استرن[۲۵] در سال ۱۹۱۲ ابداع کرد. هوشبهر با تقسیم کردن سن عقلی بر سن تقویمی و ضرب کردن خارج قسمت این تقسیم در عدد ۱۰۰ به دست می آید.
هوشبهر = سن عقلی / سن تقویمی * ۱۰۰
اگر سن عقلی و سن تقویمی با هم برابر باشند، هوشبهر شخص ۱۰۰ می شود (که هوشبهر متوسط است)؛ اگر سن عقلی بیش از سن تقویمی باشد، هوشبهر بیش از ۱۰۰ می شود (متوسط بالا). و اگر سن عقلی زیر سن تقویمی باشد، هوشبهر کمتر از ۱۰۰ می شود (هوشبهر پایین). برای مثال، کودک ۶ سالهای که سن عقلی او ۸ سال است، هوشبهر ۱۳۳ دارد و کودک ۶ ساله ای که سن عقلی او ۵ است، هوشبهر ۸۸ دارد.
نظریه هوشهای هشتگانهی گاردنر
هاواردگاردنر[۲۶] (۲۰۰۲، ۲۰۰۱، ۱۹۹۳، ۱۹۸۳) معتقد به وجود هشت نوع هوش است. در بخش زیر با این هشت نوع هوش و مشاغلی که این هوشها در آنها نقطه قوت هستند، آشنا میشوید. (کمپبل، کمپبل، و دیکینسون[۲۷]، ۱۹۹۹)
از هوش کلامی تا هوش طبیعی:
– مهارت های کلامی : توانایی تفکر کلامی و استفاده از زبان برای بیان منظورها.
مشاغل: مولفان، روزنامه نگاران، سخنوران.
– مهارت های ریاضی : توانایی انجام عملیات ریاضی.
مشاغل: دانشمندان، مهندسان، حسابداران.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 07:31:00 ب.ظ ]
|