سرمایه انسانی و به صورت ویژه قابلیت مدیران به عنوان یک دارایی ارزشمند و عنصری حیاتی در بازار سرمایه مشاهده‌شده است. مدیران با توانایی‌های بالا قادر به پیش ­بینی تغییرات در شرایط اقتصادی، که به نحوی بر فعالیت­های مالی و غیرمالی شرکت خود تأثیر می­ گذارد، هستند. همچنین آن­ها ارزش واقعی شرکت خود را با اعتبار و اطمینان بالا به سرمایه ­گذاران انتقال داده که این خود منجر به کاهش تقارن اطلاعاتی در بازار سرمایه می­ شود. افزون بر این، قابلیت مدیران به عنوان یک عامل مهم در تعیین سیاست­های مالی و سرمایه ­گذاری شرکت محسوب می­ شود. مدیران با شهرت، انگیزه­ زیادی برای حفظ شهرت خود از طریق بهبود عملکرد شرکت دارند.

تاکنون مطالعات زیادی ‌در زمینه تأثیر ویژگی­های مدیران (ارشد) بر تصمیماتی که در شرکت­ها گرفته می­ شود انجام‌شده است. کامونرا و پاگلیسب (۲۰۰۵) نشان دادند که شرکت­هایی که به­وسیله مدیران باکیفیت اداره می­شوند در عرضه­ی اولیه سهام، مجبور به فروش سهام خود به قیمتی پایین­تر از قیمت بازار نبوده و همچنین سرمایه ­گذاران نهادی معتبر، علاقه­ زیادی به خرید سهام آن­ها دارند که این خود منجر به کاهش هزینه­ های پذیره­نویسی سهام می­ شود. شهرت مدیریت باعث کاهش مشکلات نمایندگی بین مدیر و مالک شده که این امر مدیران را تشویق به جمع ­آوری منابع مالی کرده که درنهایت منجر به حداکثر شدن منافع سرمایه ­گذاران می­ شود. فاما (۱۹۸۰)، نارانایان (۱۹۸۵)، هالمسترام و کاستا (۱۹۸۶)، هالمسترام (۱۹۹۹) و کامونرا و همکاران (۲۰۰۹) نشان دادند که مدیران بهتر و با شهرت بالا (مشهور) توانایی انتخاب پروژه­ های بهتری که دارای ارزش خالص فعلی بازیافتنی بالایی هستند، دارند. با این وجود پژوهش­های بالا نشان می­ دهند که مدیران توانا و باهوش، قادر به کاهش هزینه­ های تأمین مالی، بهبود حاکمیت شرکتی و انتخاب پروژه­ های سرمایه ­گذاری مطلوب­تری هستند.

۲-۲-۲- دارایی­ های نامشهود

با نگاهی به دقیق به جهان پیرامون، این حقیقت آشکار می­ شود که جهان امروز تفاوت بسیار با گذشته دارد. از ویژگی­های جهان امروز ‌می‌توان به جهانی­سازی اقتصاد، تولید انبوه، ظرفیت مازاد در اکثر بازارها، رقابت بر مبنای زمان، حجم انبوه اطلاعات و کارایی ارتباطات، دانش، اطلاعات و قدرت روزافزون مشتری اشاره کرد؛ که این همه بیانگر یکپارچگی و پیچیدگی بازارهای جهانی و پویایی محیط فراروی شرکت­ها و مؤسسات تولیدی و خدماتی است. ‌بنابرین‏، شرایط خاص اقتصادی حاکم بر شرکت­های فعال باعث شده تا مزیت نسبی این شرکت­ها دیگر صرفاً دارایی­ های مشهود نباشد. آن چیزی که امروزه شرکت­ها را در صحنه اقتصاد کنونی رقابت­پذیر می­سازد، دارایی­ های نامشهود آن­ها است. از نظر هاوما[۶۶] (۱۹۹۰) مزیت رقابتی مشهود از منابع فیزیکی و مشهود سازمان ایجاد می­ شود و معمولاً از تعهد شرکت نسبت به مقدار زیادی منابع در عرصه ­های خاص که به راحتی قابل‌تغییر نیستند، ناشی می­ شود که از آن جمله ‌می‌توان به سرمایه ­گذاری سنگین در ماشین­آلات اشاره کرد. در مقابل، مزیت نامشهود مزیتی است که امکان مشاهده آن در شکل فیزیکی به راحتی مقدور نیست و از قابلیت ­های سازمان منتج می­گردد که ناشی از نام تجاری، شهرت، شیوه ­های برنامه­ ریزی، سبک­های مدیریتی، فرآیندها، ساختارها و سیستم­های سازمانی، مکانیزم­ های یادگیری، روش­های هماهنگی و نیز کارهای تیمی است. به‌طورکلی ‌می‌توان گفت که هرقدر مزیت رقابتی، نامشهود باشد امکان تقلید آن مشکل­تر و زمان­برتر خواهد بود.

دارایی­ های نامشهود عبارت‌اند از موجودی منابع غیر از منابعی که وارد فرایند تولید می­شوند و لزوماًً خاص تولید و فروش محصولات و تولیدات جدید و بهبودیافته می­باشند. به عبارت دیگر، دارایی نامشهود یک‌ دارایی‌ قابل‌تشخیص غیر پولی‌ و فاقد ماهیت عینی است. یک دارایی هنگامی معیار قابلیت تشخیص را در تعریف دارایی نامشهود احراز می‌کند که یکی از شرایط زیر را داشته باشد:

    • جداشدنی باشد؛ یعنی بتوان آن را به منظور فروش، انتقال، اعطای حق‌ امتیاز، اجاره یا مبادلـه (به صورت جداگانه یا همراه با یک قرارداد، دارایی یا بدهی مرتبط) از واحد تجاری جدا کرد؛ یا

  • از حقوق قراردادی یا سایر حقوق قانونی ناشی شود؛ صرف­نظر از این‌که آیا چنین حقوقی قابل‌انتقال یا جداشدنی از واحد تجاری یا سایر حقوق و تعهدات باشد یا خیر (استاندارد حسابداری شماره ۱۷، ۱۳۸۷: بندهای ۶ و ۱۰).

مطالعات انجام‌شده نشان داده ­اند که برخلاف کاهش بازدهی منابع سنتی (به عنوان نمونه، پول و ماشین­آلات)، دارایی­ های نامشهود به منبعی نیرومند برای افزایش عملکرد کسب‌‌و کارها تبدیل‌شده است. بر اساس تحقیقی که باروخ­لو در دانشگاه استرن نیویورک انجام داد مشخص شد که از سال ۱۹۲۹ تا به امروز رویکردهای مختلفی ‌در مورد سرمایه ­گذاری بر روی دارایی­ ها دیده‌شده است. نتایج پژوهش­ها نشان می­دهد که در سال ۱۹۲۹ تقریباً ۷۰ درصد از سرمایه ­گذاری­های شرکت­های آمریکایی اختصاص به دارایی­ های مشهود داشته و تنها ۳۰ درصد از مجموع سرمایه ­گذاری­ها بر روی دارایی­ های نامشهود بوده است. از سال ۱۹۹۰ به بعد این روند برعکس شده و نسبت دارایی­ های مشهود به نامشهود به میزان ۳۷ به ۶۳ درصد رسیده است. ازجمله مهم­ترین نوع سرمایه ­گذاری­های نامهشود ‌می‌توان به سرمایه ­گذاری در بخش تحقیق و توسعه، نرم­افزارهای فن­آوری اطلاعات، آموزش کارکنان و ارتقای قابلیت ­های آنان اشاره کرد.

در سال­های اخیر شاهد افزایش اهمیت دارایی­ های نامشهود به عنوان عاملی ارزش­آفرین برای شرکت­ها از سوی مجامع علمی و مدیران سطح بالا بوده­ایم. در این راستا، پژوهش­های پیشین عوامل زیر را در ریشه­یابی این امر دخیل می­دانند (سید نژاد فهیم و اقدامی، ۱۳۹۰):

    • گسترش حمایت­های قانونی از حق ثبت؛

    • افزایش رقابت­ها؛

    • توجه به دارایی­ های مالی شرکت؛

    • توجه بیشتر به جذب کارکنان بااستعداد؛

    • مقیاس­پذیری؛

    • بازده­های فزاینده؛ و

  • مشکل در تقلید کردن؛

با قبول اهمیت دارایی­ های نامشهود، خلق این نوع از دارایی­ ها مشکلات و موانع خاص خود است که ‌می‌توان از آن جمله به موارد زیر اشاره کرد:

    • یادگیری؛

    • ریسک ذاتی؛ و

  • مشکلات موجود در خرید.

۲-۲-۳- چگونگی تأثیرگذاری ناهمگونی شرکت­ها بر سرمایه ­گذاری در دارایی­ های نامشهود

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...