پایدمونت[۶۹] (۲۰۰۲˛۲۰۰۱˛۲۰۰۴)،با تاکیدبر ویژگی های فوق˛معنویت را تلاش فرد برای ساختن معنایی وسیع از هدف های نهایی مرگ و زندگی تعریف ‌کرده‌است. بدین معنا که انسان از مرگ فنا ناپذیری خود آگاه است و در نتیجه تلاش می‌کند تا هدف و معنایی برای زندگی اش بیابد. او از خود می پرسد که هدف از وجود چیست و ارزش برای جهانی که در آن سکنی گزیده است˛چه باشد.پاسخ ‌به این سوالات وجودی(هستی گرایانه)به انسان کمک می‌کند تا بخش های مجزای زندگی را بهم متصل کند و یک کل معنادار بسازد.در این میان˛جهت گیری معنوی زمانی شکل می‌گیرد که این پاسخ ها انسان را هدایت کند به سمت تدوین معنایی از تعالی معنوی یا” استعداد فرد برای بیرون ایستادن از زمان و مکان حاضر و دیدن زندگی از یک منظرگاه بزرگ تر و عینی تر “.این دیدگاه متعالی چیزی است که شخص از طریق آن یک کلیت بنیادی و زیر بنیادی را می بیند که اساس همه ی تلاش های طبیعت است(پایدمونت˛۱۹۹۹).

به اعتقاد پایدمونت تمایل انسان به یافتن معنایی در این واقعیت که فنا ناپذیر هستند (که تعریفی از معنویت است) ریشه در بسیاری از ساختارهای آناتومیک مغزشان دارد. ‌بنابرین‏ معنویت یک تجربه انسانی و جهانی است.با وجود اینکه اعمال مذهبی˛ تشریفات مذهبی و دیدگاه نسبت به خدا ممکن است در بین فرهنگ های مختلف متنوع باشد˛با این حال تمایل انسان‌ها به ارتباط برقرار کردن با واقعیتی بزرگ و مقدس در طول زمان˛نیروی ثابتی بوده است(هاشمی وجوکار،۱۳۹۰).

با توجه به مطالب فوق تهیه مقیاسی معتبر برای اندازه گیری معنویت (نه تدین)مورد توجه برخی محققان بوده است(اینگرام[۷۰] وساندویک[۷۱]،۱۹۹۴;ایلسون[۷۲]˛۱۹۸۳;هال[۷۳]وادواردز[۷۴]˛۱۹۹۶).پایدمونت در سال ۱۹۹۹ ابزاری را تحت عنوان مقیاس تعالی معنوی (اس تی اس[۷۵]) تهیه نمود. حالات تاب آوری طی یک فرایند شکست و انسجام مجدد به دست می‌آید. انسجام مجدد تاب آورانه برای رشد به انرژی نیاز دارد;به نظر می‌رسد این انرژی یک منبع معنوی و ذاتی دارد. نیرویی در درون هر فرد وجود دارد که او را به سوی خودشکوفایی˛نوع دوستی˛خرد˛و هماهنگی سوق می‌دهد. این نیرو از یک منبع معنوی سرچشمه می‌گیرد . تعدادی از تحقیقات انجام گرفته در حوزه تاب آوری نشان می‌دهند که خوش بینی˛یافتن معنا در تجارب منفی˛دیدن تجارب منفی از دیدگاهی مثبت و نگاه کردن به آن ها به عنوان تجارب ضروری زندگی˛اعتقاد به یک منبع ˛باور به وجود یک قدرت برتر و باور به اینکه شخص توانایی حل مسئله را دارد با تاب آوری و سازگاری و سازگاری با ضربه روانی همبستگی بالایی دارد(کالیل˛۲۰۰۳).به عنوان مثال تی سوانگ[۷۶]˛ ویلیامز[۷۷]˛سیمپون[۷۸] و لایونز [۷۹](۲۰۰۲)،طی تحقیقاتی راجع به معنویت ˛بیماری ذهنی و ضربه روحی دریافتند که بهزیستی هستی گرایانه (وجودی) و نه مذهبی˛با متغییر های شخصیتی نظیر واکنش پذیری به استرس˛رابطه مثبت و با سوء مصرف الکل و اختلال شخصیت رابطه منفی دارد. ولنتاین و فیناور(۱۹۹۳)،طی تحقیقاتی کیفی برروی زنانی که در کودکی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته بودند˛دریافتندکه باورهای معنوی و جستجوی معنا برای زندگی و ایمان به نیروی برتر˛‌به این افراد کمک کرده تا ‌بر احساسات منفی ناشی از این تجربه نظیر افسردگی˛شرم و احساس گناه غلبه کنند(هاشمی وجوکار،۱۳۹۰).

با وجود اینکه برخی از تحقیقات کمی و کیفی انجام گرفته نشان می‌دهد که باورهای معنوی و یافتن معنای شخصی در موقعیت های دردناک برتوانایی شخص برای مقابله تاثیر می‌گذارد و با تاب آوری و مقابله رابطه مثبت دارد(ولنتاین و فیناور˛۱۹۹۳; کارسون[۸۰]˛۱۹۹۰; هاسر˛۱۹۹۹; کلایجیان و شاهینیان˛۱۹۹۸; پارگامنت[۸۱]˛اسمیت[۸۲] و کوئینگ[۸۳]˛۱۹۹۶; پارک[۸۴]˛۱۹۹۸; ورنر[۸۵] و اسمیت˛۱۹۸۲). با این حال معنویت عامل اصلی مورد بررسی در این تحقیقات نبوده است . در ضمن˛ در این تحقیقات غالبا از ابزارهایی که مذهبی بودن را می سنجد˛ استفاده کرده‌اند که احتمالا با توجه به تفاوت موجود بین این دو سازه˛قادر نبوده اند درک شخص از معنویت را اندازه بگیرند(هاشمی وجوکار،۱۳۹۰).

رابطه شیوه های فرزند پروری باتاب آوری

مطالعات زیادی ‌در مورد تاب آوری ونقش آن در سازگاری افراد ‌در مقابل‌ بحران های اجتماعی وهمچنین عواملی که باعث می شوندتاب آوری افزایش یابد انجام شده است.روان شناسان بالینی، اخیر اً مدل هایی از تاب آوری را تحت شرایط فقدان،مصیبت،افسردگی و درد بررسی کرده‌اند(بونانو[۸۶]، ۲۰۰۴ ؛چارنی[۸۷]،۲۰۰۴؛ زاترا[۸۸]، جانسون[۸۹] و دیویس[۹۰]،۲۰۰۵؛سوتیک[۹۱]، ویتیلینگما[۹۲] و چارنی[۹۳]، ۲۰۰۵) . نتایج هماهنگ این پژوهش‌ها مؤید تأثیرات مثبت، سازنده و محافظت کننده ی تابآوری در مقاومت و مقابلۀ موفق و انطباق رشد یافته با شرایط خطیر واسترسزای فوق الذکر است . بر عکس، سطوح پایین و ضعیف تابآوری با آسیب پذیری و اختلال های روان شناختی مرتبط است(بونانو،۲۰۰۴ ؛ کمپل سیلس و همکاران، ۲۰۰۶).

نتایج حاصل از یافته های تحقیق نشان داد که بین شیوه ی فرزند پروری آسان گیرانه والدین و خرده مقیاس یااجتناب از آسیب درمقیاس رفتار پرخطر کلونینگر در سطح معناداری۰۳۵/۰ و بین شیوه ی فرزند پروری دموکراتیک والدین و خرده مقیاس یا ظهور و نوآوری درآزمون رفتار پرخطر کلونینگر در سطح معناداری رابطه وجود دارد. همچنین شیوه ی فرزند پروری اقتدار– منطقی و خرده مقیاس یا پاداش اجتماعی در مقیاس رفتار پر خطر کلونینگر در سطح معناداری۲۷ ۰/۰ نیز با هم رابطه دارند.پژوهشگران در برابر یافته های تحقیق های پیشین این پرسش را مطرح کردند : از کجا معلوم که پرورش کودکان و نوجوانان در شرایط آسیب زا حتماً به آسیب آن ها بیانجامد ؟ آیه همه کودکان و نوجوانانی که یتیم ، فقیر ، یا دارای پدر یا مادری مبتلا به اختلال روانی ، بزهکاری و آسیب های دیگر بوده اند ، همه آن ها نیز به سرنوشت پدران و مادرانشان مبتلا شده اند ؟ به همین دلیل آن ها برای پاسخ ‌به این پرسش ها دست به پژوهش های گسترده ای زدند .این پژوهش هابیشتر از نوع مطالعه های طولی بودند . ‌به این معنی که انجام مطالعه نیازمند زمان طولانی بود . آن ها ۲ گروه از کودکان را انتخاب کردند . یک دسته کسانی بودند که در شرایط آسیب زای خانوادگی و اجتماعی قرار داشتند( گروه هدف ) و دسته ی دیگر کودکانی بودند که شرایط زندگی خانوادگی و اجتماعی آنان ‌بر اساس هنجارهای جامعه سالم تعریف می شدند( گروه شاهد).وضعیت هر دو گروه از کودکان ‌بر اساس پرسش نامه ها و آزمون های روانی اجتماعی گوناگون ارزشیابی و ثبت شد.آنگاه پس از دوره ای طولانی– مثلاً حدود۳۰سال بعد–به سراغ این کودکان رفتند: کودکانی که اکنون بزرگسال شده بودنددوباره وضعیت روانی و اجتماعی آن ها ثبت و ارزیابی شد . یافته های به دست آمده شگفت انگیز بود(خاندل،۱۳۸۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...