طرح های تحقیقاتی و پایان نامه ها | درونگرایی و برونگرایی در نظریه یونگ : – 9 |
نظریه یونگ :
ساختار شخصیت از نظر یونگ : یونگ شخصیت را مرکب از چندین سیستم یا دستگاه روانی میداند که جدا از یکدیگرند ولی در یکدیگر تأثیر متقابل دارند این سیستم ها عبارتند از ۱- من یا خود آگاه ۲- ناخودآگاه فردی ۳- ناخودآگاه همگانی با مفاهیم کهن ۴- ماسک ( چهره ی ساختگی ) ۵- جنبههای مردی و زنی ( آنیما و آنیموس ) ۶- سایه ۷- توجه شخصیت و کنش های آن : خود ( سیاسی ، ۱۳۸۶ ، ص ۵۳ ) .
-
-
- من : به اعتقاد یونگ ، من بخش آگاه ذهن انسان را تشکیل میدهد که زندگی روزمره ی ما را هدایت میکند . من شانل ترکیبی از ادراکات آگاهانه ، افکار ، حافظه و احساسات است که حس هویت فرد را میسازد . یونگ با بیان وظیفه فوق برای من ، درست در نقطه مقابل نظریه فروید قرار میگیرد زیرا فروید عملکرد من را ناهشیار میداند که شامل مجموعه ای از دفاع های روانی می شود ( دارابی ، ۱۳۸۴ ، ص ۷۸ ) .
-
-
- ناخودآگاه فردی : از نظر یونگ ناخودآگاه فردی شامل خطرات و تجربیاتی می شود که زمانی خودآگاه بوده اند و چون برای فرد تهدید کننده هستند به وسیله مکانیزم های دفاعی از سطح هشیاری دایس زده میشوند . یونگ اصطلاح نیمه آگاه را نیز به کار میبرد و مقصود از آن اصطلاح حوادث و خطراتی است که از طریق توجه کردن می توان آن را به یااد آورد و چندان جنبه ناخودآگاه ندارد ( همان منبع ، ص ۷۸ ) .
- ناخودآگاه همگانی با مفاهیم کهن : بسیار مهمتر از ناخودآگاه فردی است و تمام انسان ها در آن سهیم اند این ناخودآگاه نه تنها گذشته نیاکانی ما ، بلکه ماهیت پیشین انسانی ما را شامل می شود . ناهشیار جمعی که ردهای حافظه موروثی تشکیل شده ، طی نسل های بی شمار تکامل یافته است و از تجربه پیشین اجداد ما ناشی می شود این ردهای حافظه در مغز قرار دارند و شباهت موجود بین ساختار مغز که در تمام انسان ها مشترک است گواه بر ماهیت جمعی آن است . یونگ نوشت که عقل و دانش قرن های بی شمار را می توان در ناهشیار جمعی یافت ( تجر ، ۱۳۸۵ ، ص ۴۱ ) .
مفاهیم کهن از صورت های ازلی یا صورت های فکری همگانی تشکیل میشوند . هنگامی که اجداد ما بارها رویداهای یکسانی را تجربه کردند سرانجام ممکن است کهن مفهومی شکل گرفته باشد نمونه ی آن مفهوم کهم مادر است که عبارت است از ماهیت او و آنچه که انجام میدهد و مظهر آن است . مفهوم های کهن دیگر عبارتند از قهرمان ، پادشاه ناجی ، شیطان ، جادو ، پیر دیر و مادر خاکی . برخی از مفاهیم کهن بقدری در تکامل اهمیت یافته اند که نظام های خاص خود را در داخل ساختار شخصیت شکل دادهاند ( همان منبع ، ص ۴۱).
- ماسک ( چهره ساختگی ) : کلمه ماسک در اصل به نقابی اشاره میکند که یک بازیگر برای نمایش یک نقش متفاوت یا روبه رو شدن با بیننده به چهره می زند . یونگ این اصطلاح را اساساً به همین معنا به کار گرفت . یونگ اعتقاد داشت که ماسک ضروری است زیرا ما ناچار هستیم که برای موفقیت در کار خود و سازگاری با افراد مختلفی که مجبوریم با آن ها در تماس باشیم ، نقش های مختلفی را در زندگی بازی کنیم .
اگرچه نقاب میتواند برای شخص کاملاً مفید باشد و در حقیقت لازم است اما در عین حال میتواند کاملاً زیان آور نیز باشد . شخص ممکن است معتقد شده باشد که این نقاب ماهیت و وجود درونی او را واقعاً نشان میدهد . شخص با ایفای نقش آن را پذیرفته و در نتیجه جنبههای دیگر شخصیت او تا اندازه ای مورد غفلت قرار گرفته و تحول نمی یابند ( جمهری و همکاران ، ۱۳۸۶ ، ص ۱۱۵ ) .
-
- جنبههای مردی و زنی ( آنیما و آنیموس ) : آنیما و آنیموس در مجموع به شناخت یونگ در این مورد اشاره میکند که انسان ها اساساً حیواناتی دوجنبی هستند . هر جنس در سطح زیست شناختی ، علاوه بر هورمون های جنسی خود ، هورمون های جنسی مخالف را نیز ترشح میکند . هر دو جنس در سطح روانشناختی ، ویژگی ها، خلق و خوها و نگرش های جنس مخالف را به واسطه ی قرن ها همزیستی در کنار یکدیگر آشکار میکند . بنابرین روان یک زن شامل جنبههای مردانه ( کهن الگوی آنیموس ) و روان یک مرد شامل جنبههای زنانه ( کهن الگوی آنیما ) است ( همان منبع ، ص ۸۱۵ ) .
-
- سایه : یونگ جنبه حیوانی طبیعت انسان را سایه نامیده است . سایه مرکب از مجموعه غرایز حیوانی و خشن و وحشیانه است که از اجداد بشر به او به ارث رسیده است افکار و احساسات نامناسب و برخاسته از سایه ، گرایش به ظهور در خود آگاه و رفتار آدمی دارند اما آدمی این تمایلات را به وسیله ی ماسک از نظر دیگران پنهان نگاه میدارد . یا اینکه آن ها را واپس زده ، به ناخوداگاه شخصی خود می فرستد . سایه در نظر یونگ تقریباً معادل نهاد در نظریه فروید است با این تفاوت که این جنبه ی حیوانی به دو قطبی شدن امور که نقش مهمی در نظریه یونگ دارد کمک میکند ( کریمی ، ۱۳۸۶ ، ص ۸۸ ) .
- توجه شخصیت و کنش های این ( خود ) : خود احتمالاً مهمترین نظام شخصیت است و تلاش ما برای وحدت و یکپارچگی نشان میدهد . در شخص بالیده خود هسته ی مرکزی شخصیت می شود . خود در تحول اولیه کاملاً ناهشیار پدیدار شده است تا حدودی هوشیار و تا اندازه ای ناهوشیار و کانون تمام ساختار شخصیت خواهد شد . خود به شخصیت ما توازن و ثبات می بخشد ( تجر ، ۱۳۸۵ ، ص ۴۳ )
درونگرایی و برونگرایی در نظریه یونگ : قسمت اعظم ادراک هشیار و واکنش نسبت به جهان پیرامون مان به وسیله نگرشهای برونگرایی و درونگرایی تعیین می شود . یونگ اعتقاد داشت که زیست مایه میتواند به صورت بیرونی و به سوی جهان خارج و یا بصوت درونی و به سوی خویشتن جریان یابد . این دو نوع نگرش برونگرایی و درونگرایی احتمالاً معروفترین بخشهای نظام یونگی به شمار میروند . هنگامی که می گوییم بعضی از افراد درونگرا هستند منظورمان آن است که آن ها تا حدودی گوشه گیر و اغلب خجالتی بوده و به خود تمرکز دارند . از طرف دیگر برونگراها ، پذیراتر ، مردم آمیزتر و از لحاظ اجتماعی پرخاشگرترند . طبق نظریونگ هر شخصی زمینه و قابلیت هر دو نگرش را دارد ولی تنها یکی از آن ها بارز می شود ( جمهری و همکاران ، ۱۳۸۶ ، ص ۱۰۸ )
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 07:58:00 ب.ظ ]
|