به نظر می‌آید اتمام وتوسعه تکلیف در ‌گروه‌های درمان کوتاه مدت راه حل محور زمانی موثرترین شیوه باشد که از مراجع تقاضا شود تا تکلیفی را برای یک دوره بسیار کوتاه انجام دهد. پیشنهاد کردن به مراجعان برای انجام دادن کارهای بیشتری که اکنون مؤثر است. از نظر عملی تضمین می‌کند که او می‌تواند آن کار را با موفقیت انجام دهد. یکی از اعضای گروه برای زمانی که مسئله دردسری برای سایرین ایجاد نمی کند و انتخاب عضوی که در غلبه بر مسئله اش به مدت یک هفته موفق بوده، واعتبار بخشیدن ‌به این افتخار مؤثر است (متکالف، ۱۹۹۵).

جنبه هایی از زندگی مراجع که از بافت مشاوره جدا است ، عوامل«فرا درمانی» نام دارند. این موارد ویژگی هایی هستند که قبل از ورود مراجع به جلسات مشاوره، جزیی از او هستند و مراجع به راستی آن ها را با خود به جلسات مشاوره می آورد. این عوامل، هم با ویژگی های فردی و هم تأثیرات محیطی مربوط اند. یعنی هم صفات شخصیتی، الگوهای اعتقادی و تاریخچه خانوادگی، وهمین طور وضعیت اجتماعی-اقصادی فعلی، پشتوانه های اجتماعی، ووضعیت زندگی فعلی اورا شامل می‌شوند. لامبرت [۴۶](۱۹۹۵) طبق نتایج حاصل از چند دهه پژوهش های روان شناختی در زمینه پیامد درمان اظهار می‌دارد. این عوامل فرا درمانی، در واقع در حدود ۴۰ درصد در پیشرفت و بهبود مراجع طی فرایند مشاوره، نقش مهم تری دارند. عوامل دیگری که ممکن است در بهبود مراجع دخیل باشد، نسبت به عوامل فرا درمانی، درصد موفقیت کمتری را به خود اختصاص می‌دهند. این موارد عبارتند از : فنون خاصی مشاوره (۱۵ درصد)، ارتباط متقابل میان مشاور و مراجع (۳۰ درصد ) و انتظار ایجاد تغییرات مثبت (۱۵ درصد) (بامبرت، ۱۹۹۵؛ به نقل از دیویس و آزبون ، ۱۳۸۶).

سلیگمن (۱۹۹۳)، در کار با نوجوانان، این موضوع را به عنوان کنجکاوی ذره بینی توصیف می‌کند و مشاور را به یک کارگاه تلویزیونی تشبیه می‌کند که در مقابل مجریان، خود را به ناآگاهی و حماقت می زند تا با کمک گرفتن از آن ها، به راه حل هر پرونده دست یابد.

با توجه به سه نوع رابطه ی مراجع در درمان راه حل محور، ما باید از مراجعین اطمینان حاصل کنیم که نه تنها مسئله ی درستی را برای کار با آن ها انتخاب کرده ایم. بلکه این مسئله کاملاً تعریف شده باشد ما می‌توانیم مسئله «درست» را به وسیله مراجعان مشخص کنیم، ‌به این طریق که از آن ها بخواهیم یک جنبه یا بخشی از مسئله ای را که می خواهند اول برطرف شود، در اولویت قرار هند و توضیح دهند. یک مسئله تعریف شده، یک مسئله ویژه، رفتاری و قابل حل است (سلیگمن ، ۱۹۹۷؛به نقل از بخشی پور جویباری، ۱۳۸۸). استفاده از مدل برای کمک به توضیح ماهیت مسائل ارائه شده در خانواده و برای نحوه ی ارزیابی مداخله باید مدنظر قرارگیرد (وگنر[۴۷]، ۲۰۰۱).

طبق نظر دی شازر (۱۹۸۸ و ۱۹۸۵)، مشکلاتی که مراجع مطرح می‌سازد، مثل قفل دری است که می توان آن را به روی یک زندگی خوشایندتر گشود البته به شرطی که بتواند کلید را ‌پیداکند غالباً وقتی سعی می شود تا علت قفل بودن در را پیدا کنند، زمان از دست می رود و ناکامی افزایش می‌یابد. آن هم زمانی که خانواده باید در پی یافتن کلید باشد (گلدنبرگ و گلدنبرگ، ۲۰۰۰؛ به نقل از سودانی ، ۱۳۸۵).

۲-۲-۱۳- ارزیابی نابهنجار:

دردنیای راه حل محور، بحث اختلال مختومه است. صاحب نظران راه حل محوردقیقاً همان‌ طور که مراجعان را از گمانه زدن درباره ی شکل گیری مشکل دور می‌کنند درمانگران رانیز چنن حدس و گمانه زنی منصرف می‌کنند. آن ها قویاً معتقدند که راه حل ها برای مشکلات اغلب با شیوه ای که مشکلات شکل می گیرند، نامرتبطند و ردگیری عوامل سبب شناختی در حرف زدن درباره مشکل یعنی دقیقاً آنچه که آن ها در صدد اجتناب از آن هستند، صورت نمی گیرد (بهاری، ۱۳۸۸).

درمانگران راه حل- محور مراجعین را همان طوری که هستند، ملاقات می‌کنند (غالباً یک جلسه را با این سوالات شروع می‌کنند، چه چیز باعث شد که شما اینجا بیابید؟ و یا امید دارید که باآمدن به اینجا، چه کاری انجام دهید؟) و از مقولات تشخیصی به شکل نسبتی و مفاهیم آنچه که برای زوجین، فرد وخانواده سالم یا ناسالم، عملی یا غیر عملی تصور می شد، دوری می جویند. اگر چه راهنمایی های کلی ممکن است توصیف شوند، هر مورد، موردی خاص در نظر گرفته می شود. درمانگر سعی می‌کند این موضوع را ساده بگیرد بدین گونه که بیمار را جدی در نظر می‌گیرد و دیدگاهمراجع را نسبت به همان چیزی که مشکل هست یانیست می پذیرد. اولویت به تجارب مراجع، اهداف، ایده ها، ارزش ها، انگیزه ها و جهان بینی ها داده می شود که ازرشمند و واقعی پنداشته می‌شوند و مورد ارج قرار می گیرند (دی شازر و ویکلند، ۲۰۰۰؛ به نقل از هویت، ۲۰۰۴).

بحث ‌در مورد گذشته به مراجعین اجازه می‌دهد که حس بودن رابشنوند و تصدیق کنند و فرصتی برای بررسی ایده های خود ‌در مورد آنچه که کمک کننده باشد (تئوری هایشان ‌در مورد تغییر) و شناسایی موفقیت های گذشته و استثنائات مربوط به مسئله، فراهم کنند. هسته اصلی جلسه راه حل محوراز حال به آینده است.درمانگر باید مهارت هایی برای پیوستن و کار کردن با افراد گوناگون داشته باشد و بتواند به آن ها در یافتن راه حل هایی متناسب با چارچوب ارجاعشان کمک کند. در رویکرد راه‌حل محور مراجع در مرکز است و این رویکرد، رویکردی بین فرهنگی است زیرا واقعاً به دانش بومی (شخصی، خانوادگی، اجتماعی) افرادی که به دنبال درمان هستند، احترام می‌گذارد. تنوع فرهنگی، ارج نهاده می شود زیرا تأکید بر یادگیری از آن هاست نه اینکه فقط ‌در مورد آن ها یاد گرفته شود. با این وجود در این رویکرد، گرایش به موضوعات سیاسی، اجتماعی- فرهنگی همچون قومیت، طبقه و نژاد است و نقش های جنسیتی معمولاً به طور واضح بحث نمی شوند مگر اینکه مراجعین بخواهند که موضوع بحث، نقش های جنسیتی باشد (گرمان ، ۲۰۰۸)

۲-۲-۱۴- درمان راه حل محوردر مدارس:

اساس و بنیان مشاوره راه حل محورمبتنی بر اعتماد مشاور به مراجعان با دانش آموزان در جهت ایجاد تحولاتی سازنده در زندگی خود، به کار گیری و بهره وری از منابع درونی شان است. در این شیوه، راه حل ها با شناخت و به کارگیری موارد استثناء و نه با کنکاش و تشریح مشکلات ، به دست می‌آید. توانایی ها و قابلیت های دانش آموزان پرورش داده می شود و سپس در جهت به اجرا در آوردن اهداف رفتاری قابل حصول و واقع گرایانه، به کار گرفته می شود. مشاور می‌تواند شیوه ی درمانی راه حل محوررا برای والدینی که فرزندانشان نیز در مدرسه مشکل ایجاد ‌کرده‌است به کار گیرد. به علاوه مشاور می‌تواند این برنامه را برای دانش آموزانی که در معرض خطر هستند نیز به کار ببرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...