۲-۳-۱-۶- مدل پنلی و گولد[۸۵]
پنلی و گولد(۱۹۹۸) این نظریه را مطرح میکنند که تعهد ممکن است به سه صورت درک شود : تعهد اخلاقی[۸۶] ، تعهد حسابگرانه[۸۷] و تعهد بیگانگی[۸۸]. (بیزینگ، ۲۰۰۲)
بُعد اخلاقی تعهد ، نشان دهنده همان تعهد عاطفی می یر و آلن است. استفاده از واژه تعهد حسابگرانه منطبق با متابعت مطرح شده در مدل اریلی و چتمن است و ممکن است به عنوان یک شکل از انگیزش به جای تعهد در نظر گرفته شود. سرانجام منظور آن ها از تعهد بیگانگی تا حدی با تعهد مستمر می یر و آلن یکسان است. (فرهنگی و حسین زاده ،۱۳۸۴)
۲-۳-۱-۷- مدل بیزینگ[۸۹]
مدل بیزینگ (۲۰۰۲) سه شکل از تعهد را معرفی میکند: تعهد سودمند[۹۰]، تعهد عاطفی و تعهد هنجاری.
تعهد عاطفی با وابستگی[۹۱] به سازمان و صرف تمام انرژی افراد برای کارشان ، بدون هیچ چشم داشتی در مقابل آن ، نشان داده می شود. تعهد سودمند ، بر ایده ای از مبادله[۹۲] و استمرار متمرکز است و تعهد هنجاری ، بر احساس کارکنان از التزام[۹۳] به ماندن در سازمان متمرکز است.
مطابق تعاریف فوق ، تعهد عاطفی و تعهد هنجاری مدل بیزینگ با مدل می یر و آلن کاملا یکسان است و تعهد سودمند ، در این مدل با تعهد مستمر در مدل می یر و آلن مشابهت دارد.
۲-۳-۱-۸- مدل براگ[۹۴]
براگ (۲۰۰۲) نیز چهار شکل از تعهد را تعریف میکند:
-
- شکل اول ، تعهد تمایلی[۹۵] است. مطابق نظر براگ ، کارکنان دارای تعهد تمایلی ، فداکار بوده و به کارفرما وفادار هستند. آن ها آمادگی دارند که مسئولیت های اضافه ای را به عهده بگیرند و مسافت های طولانی تری را برای کارفرما بپیمایند و با اندیشه و نگرش مثبتی کار کنن .
-
- شکل دوم ، تعهد ناگزیر[۹۶] است. کارمندان دارای تعهد ناگزیر ، شبیه کسانی هستند که به دام افتاده اند. این کارکنان به دلایل متعددی در سازمان می مانند. یکی از این دلایل این است که آنان از یافتن فرصت های استخدامی دیگر ، در سازمان های دیگر ناتوان هستند.
-
- شکل سوم ، تعهد الزامی[۹۷] است. کارکنان دارای تعهد الزامی ، افرادی هستند که احساس میکنند ، ملزم و مکلف به ماندن در سازمان هستند.
- شکل چهارم ، گروهی از کارکنان غیر متعهد[۹۸] و غیر وابسته[۹۹] هستند که دلیلی برای ماندن در سازمان ندارند و در هر فرصتی مترصد یک استخدام جدید هستند. آن ها اساساً در مسیرشان رفیق نیمه راهند. براگ معتقد است که امروزه ، بین ۲۰ تا ۳۰ درصد نیروی کار ، جزء این گروه هستند.
روشن است که تعهد تمایلی براگ با تعهد عاطفی ، و تعهد ناگزیر وی با تعهد مستمر و تعهد الزامی او با تعهد هنجاری می یر و آلن مشابهت دارد و شکل چهارم براگ ، فقط توصیفی از کارکنان غیر متعهد را به دست میدهد و به هیچ وجه بیانگر شکلی از تعهد نیست.
۲-۳-۲- کانون های تعهد سازمانی
ریچرز یکی از اولین محققان درباره کانون تعهد ، اعتقاد دارد که مفاهیم عمومی تعهد سازمانی ممکن است زمانی بهتر درک شوند که آن ها را مجموعه ای از تعهدات در نظر گرفت. به اعتقاد او کارکنان میتوانند تعهدات مختلفی را به اهداف و ارزش های گروههای گوناگون در درون سازمان تجربه کنند. بنابرین ، در درون سازمان تنها درک تعهد سازمانی مهم نیست . بلکه توجه به کانون های تعهد الزامی است. ریچرز تعهد کارکنان را شامل تعهد به مدیریت عالی ، سرپرستان ، گروه کار ، همکاران و مشتریان سازمان دانسته و معتقد است که کارکنان میتوانند به این کانون ها ، با توجه به درجه انطباق اهداف و ارزش هایشان با آن ها به طور متفاوتی متعهد شوند. (فرهنگی و حسین زاده، ۱۳۸۴، به نقل از شیان چنج و همکاران ،۲۰۰۳)
اما بکر و بیلینگس[۱۰۰] برای طبقه بندی کانون های تعهد ، بین کسانی که متعهد به سطوح پایین سازمان همچون گروههای کاری و سرپرست مستقیم هستند و کسانی که عمدتاًً متعهد به سطوح بالای سازمان ، مانند مدیریت ارشد و سازمان در کل بودند ، تمایز قائل شد. آن ها با ترکیب هر کدام از این سطوح بالا و پایین ، چهار دیدگاه متمایز را مطرح کردن . افرادی که هم به گروههای کاری و سرپرستان و هم به مدیریت ارشد و سازمان تعهد کمی دارند ، به آن ها عنوان بی تعهد دادند. بر عکس افرادی که به هر دو کانون تعهد بالایی نشان دادند ، متعهد نامیده شدند. در بین این دو گروه ، افرادی که به سرپرست و گروه کاریشان کاملاً متعهد هستند اما به مدیریت عالی و سازمان متعهد نیستند ، عنوان متعهد جزئی (محلی)داده شد و کسانی که به مدیریت ارشد و سازمان کاملاً متعهد ولی به سرپرست و گروه کاریشان متعهد نیستند ، افراد متعهد کلی (جهانی) میگویند. ( فرهنگی و حسین زاده، ۱۳۸۴، به نقل از گرینبرگ و بارون، ۱۹۹۷)
بکر و بیلینگس در مطالعه یک سازمان بزرگ عرضه کننده لوازم نظامی ، دریافتند که رفتارهای کارکنان ، مرتبط با نگرش هایشان بود. برای مثال افراد بی تعهد(بر پایه پاسخ هایشان به سؤال های مختلف) علاقه بیشتری به ترک شغل و علاقه کمتری به کمک به دیگران داشتند. در عوض افرادی که در طبقه متعهد قرار گرفتند ، این چنین نبودند . آن هایی که به طور کلی (جهانی) و به طور جزئی (محلی) متعهد بودند ، بین این دو گروه نهایی قرار گرفتند. در نتیجه اگر چه این روش تمایز بین کانون های مختلف تعهد هنوز جدید است ، ولی جای امیدواری است که بتوان از آن به عنوان ابزاری برای درک کلیه ابعاد تعهد سازمانی استفاده کرد. (فرهنگی و حسین زاده، ۱۳۸۴، به نقل از گرینبرگ و بارون، ۱۹۹۷)
۲-۳-۳- عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی
در مطالعات انجام شده در زمینه تعهد سازمانی ، فاکتور های متعددی به عنوان عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی ذکر شده است.
مودای و همکارانش (۱۹۸۲) ، پیش شرط های تعهد سازمانی (تعهد عاطفی) را در چهار گروه دسته بندی میکنند : (به نقل از باقری و تولایی، ۱۳۸۹)
-
- ویژگی های شخصی[۱۰۱] : پژوهشهای متعددی ، تأثیر ویژگی های شخصی بررسی شده شامل سن ، جنسیت ، سابقه خدمت ، سطح آموزش ، نژاد و عوامل شخصی دیگر است. در این پژوهش ها به طور کلی مشخص شده است که سن و سابقه خدمت با تعهد رابطه مستقیم دارند.
-
- ویژگی های مبتنی بر نقش[۱۰۲] : سه جنبه از نقش شغلی که تأثیر بالقوه ای بر تعهد کارکنان به سازمان میگذارند ، عبارتند از حیطه شغلی یا چالش شغل ، تضاد در نقش و ابهام نقش .
-
- ویژگی های ساختاری[۱۰۳] : ویژگی های ساختاری ، مانند ، تمرکز[۱۰۴] ، رسمیت[۱۰۵] ، و پیوستگی شغلی ، با تعهد سازمانی ارتباط دارد.
- تجربیات کاری[۱۰۶] : تجربیات کاری که در طول زندگی کاری فرد در سازمان رخ میدهد ، به عنوان یک نیروی عمده در فرایند اجتماعی شدن یا اثر پذیری کارکنان محسوب شده و به نوبه خود عامل عمده ای است بر میزان وابستگی عاطفی کارکنان بر سازمان تأثیر میگذارد.
ماتیو و زاجاک (۱۹۹۰) نیز ، با تجزیه و تحلیل یافته های بیش از ۲۰۰ تحقیق ، مقدمات ایجاد تعهد را به پنج دسته به شرح ذیل تقسیم کردهاند : (رنجبران، ۱۳۷۵)
الف) ویژگی های شخصی مؤثر بر تعهد سازمانی
[جمعه 1401-09-25] [ 07:58:00 ب.ظ ]
|